مرامتو عشقه رفیق
 
Romans
 
 
یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 13:0 ::  نويسنده : فریبا

مرامتو عشقه رفیق

چشمامو گریه کرد کبود

بی معرفت شدی ولی...جواب خوبی این نبود

کوتاهتر از دیوار ما پیدا نکردی رو زمین

جواب کارت با خدا....فقط خدا فقط همین....

 

جونمو ازم گرفت....

عشقمو دیدم باهاش....

اونکه جونشو برام میداد...بهم میگفت داداش

شاکی ام از روزگار....از زمینو آسمون

جای بارون سنگ میاد..رو سر ما بی امون...

 

نا شکری نیست ولی آخه....

امید من به چی باشه؟!

به این یذره دلخوشی....که داره از هم میپاشه

به عشق چی شد بخونم....وقتی نگامو غم گرفت...

وقتی که عشق اولم...دست تو رو محکم گرفت


 



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:59 ::  نويسنده : فریبا

...دیگه رفتم

منه بازنده رو ویرون نکن

...دیگه رفتم

منه آزرده رو نفرین نکن

...دیگه رفتم

ای خدا غریبو خستم

همه رفتن..ای خدا تنهاترینم

چرا رفتم منه خسته توی این خونه ی دلگیر

...همه گفتن تو نرو تنهایی سخته

میدونم قلب ظریفت نمیخواد روح از تنم جدا کنه

چرا باید ضربه آخرت منو این همه داغونم کنه

این همه زندون غم...برای کی؟

اینهمه زندون غم برای چی..؟

چرا رفتم منه خسته توی این خونه ی دلگیر

...همه گفتن تو نرو تنهایی سخته



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:56 ::  نويسنده : فریبا


...مـــات شــدم از رفـتنت

...هیــچ مـیز ِ شطـرنجی هـم

!در مــیان نـــبـود

،ایـن وســط

..فــقط یـک دل بـــود 

!!کـه دیگــر نـیست


 



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:56 ::  نويسنده : فریبا

هر گاه صدای جديدی سلام ميكند تپش قلب می گيرم  

 

مرا ببخش كه جواب سلامت را نمی دهم


 من ديگر كشش خدا حافظی ندارم



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:51 ::  نويسنده : فریبا

 

3dgirl.blogfa.com عكس هاي عاشقانه، عكس دوتا عاشق ، عشق بازي، عشق

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی ، تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کردی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و مرا از این عذاب رها می کردی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم دوستم می داشتی همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد

...حرفت را

 

 



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:50 ::  نويسنده : فریبا

 

بیـا عـاشق شـو
عشق، تصمیم قشنگی ست
بیـا عـاشق شـو
نه اگر قلب تو سنگی ست
بیـا عـاشق شـو
آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست
بیـا عـاشق شـو
ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب
خوب من، این چه درنگی ست
بیـا عـاشق شـو
با دل موش، محال است که عاشق گردی
عشق، تصمیم پلنگی ست
بیـا عـاشق شـو
تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند
عشق، رندی است، زرنگی ست
بیـا عـاشق شـو
کاش در محضر دل بودی و میدیدی تو
بر سر عشق، چه جنگی ست!
بیـا عـاشق شـو
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
صورت آینه زنگی ست،
بیـا عـاشق شـو
می رسی با قدم عشق به منزل، آری...
عشق، رهوار خدنگی ست،
بیـا عـاشق شـو
باز گفتی تو که فردا!!! به خدا فردا نیست
زندگی، فرصت تنگی ست،
بیـا عـاشق شـو
کار خیر است، تأمل به خدا جایز نیست!
عشق، تصمیم قشنگی ست

بیـا عـاشق شـو



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:49 ::  نويسنده : فریبا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این گونه به گوشمان خوانده شده اند

تمامی قصه های عاشقانه

تقصیر از ما نیست

هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!....

هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر !

به بازی اش میگیریم

  ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده

وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد

وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن

حس غریبی ست دوست داشتن



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:45 ::  نويسنده : فریبا

                   وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی♥♥♥ 

                   
 ♥♥♥حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی♥♥♥

 
                    
♥♥♥به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی♥♥♥ 

                 
 ♥♥♥رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی♥♥♥ 


                    
♥♥♥وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه♥♥♥ 

                  
♥♥♥فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه♥♥♥ 


                        
♥♥♥ قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی♥♥♥ 

                    
♥♥♥خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی♥♥♥

avazak_ir-love504.jpg


 



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 12:43 ::  نويسنده : فریبا

ما پیغام دوست داشتنمان را با دود آتش به هم میرسانیم

نمیدانم آنسو برای تو تکه چوبی هست؟من اینجا بخاطرت جنگلی را به آتش کشیده ام



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 21:41 ::  نويسنده : فریبا

برای تا ابد ماندن باید رفت

, گاهی به قلب کسی !

گاهی از قلب کسی !

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 21:34 ::  نويسنده : فریبا



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : فریبا

 

يادت باشه !!

وقتى واسه كسى همه كس شدى ...



اون كس بعد از تو خيلى بى كسه

يا براى كسى همه كس نشو

يا اگه شدى

به فكر بى كسى هاش هم باش ...

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 21:26 ::  نويسنده : فریبا

 

سه چیز را از شمع اموختم :

 

- ساده مردن ,

 

- ایستاده مردن ,

 

- و برای دوست مردن را ....



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 21:25 ::  نويسنده : فریبا

 

!

  زندگی به من آموخت که چگونه گريه کنم ,

 

  اما گريه به من نياموخت که چگونه زندگی کنم.....

 

 تو نيز به من آموختی چگونه دوست بدارم

 

  اما به من نياموختی که چگونه تو رو فراموش کنم



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 21:24 ::  نويسنده : فریبا

 

                  شخصی می گفت من شانزده سال دارم

                      بزرگی به او خرده گرفت که

                      نباید بگویی شانزده سال دارم

 

                باید بگویی آن شانزده سال را دیگر ندارم..!



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 14:19 ::  نويسنده : فریبا

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من:

که تو از پنجره ی عشق چه ها میخواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،

خبر از گمشده ات می جویی..

راستی، گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریاست؟

نوری از روزنه ی فرداهاست؟

یا خدایی ست که از روز ازل ناپیداست.....؟



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 14:16 ::  نويسنده : فریبا

اگر روزی دلت لبریز ازغم بود*

گذارت برمزار کهنه ام بود*

بگو این بی نصیب که خفته بر خاک

 یه روزی عاشق و دیوانه ام بود........

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 14:16 ::  نويسنده : فریبا

 

 

این روز هــــا عجیـبــــ ثمر شده امــ


مهــند من


حتی اگر با نهـــالتــ جلوی چشمان خودمـ همــ عشق بازیــ کنیــ


باز با یک لبخندتــ خر میشومـــ


دیگــر چیزی برایــ از دست دادنــ ندارمــ


منــ تو را از دستــ داده امـــ ...



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 11:17 ::  نويسنده : فریبا

دختر جنوبی

 

 

میدونی چرا میگن دلت دریا باشه؟؟؟

وقتی یه سنگ تو دریا میندازی فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه،

 و برای همیشه محو میشه،

 ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره،

و سعی میکنم مثل دریا باشم،

فراموش کنم سنگی که به دلم زدن،

 با اینکه سنگینی شو برای همیشه روی دلم حس میکنم...



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 11:16 ::  نويسنده : فریبا
می بینی سکوتم را؟

می بینی درماندگی ام را؟

می بینی نداشتنت چه بر سر فریاد خاموشم آورده است؟

می بینی دیگر رویای داشتنت هم نمی تواند تن لرزه های شبانه ام را آرام کند...

می بینی چون جغد شب زنده دار آمدنت شدم؟
...
می بینی هق هق نگاهم چه سرد بر دیواره ی همیشه جاودانه ی نبودنت مشت می زند؟

 می بینی؟ دیگر شانه هایم تاب تحمل خستگی هایم را ندارد...

دیگر حتی باران هم نمی تواند حسرت نداشتن تو را کم کند...

دیگر آنقدر بغضم سنگین شده که توان گریستن هم نیست...


جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 11:15 ::  نويسنده : فریبا

دختر جنوبی

 

بوسه‌هایتـــــــــــــــ

انار را میـــــــــــــــــــترکانــــــد

نفس‌هایتـــــــــــ سیبـــــــــــــــــــــ را می‌رساند

آغوشتــــــــــــ ابر را می‌باراند

پائیـــــــــــــز ترینیـــــــــــــــــــــــ تو!

 

 

دوستـان عزیــز نظــر یادتـــون نــره



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 11:12 ::  نويسنده : فریبا

 دختر جنوبی


 

وقتیکهـ بارونـ می زنه خاطره یـ عشق منهـ

تنگه غروبـــــــــــــــــ آسمونـ لحظه ی تلخ رفتنهـ

چشمای تو بارونیهــــــ اشکایـــــــــــــ من پنهونیه

دستای ما از هم جدا غم تو دلمــــــــــــــ مهمونیهـــــــ

شبای عشق و عاشقی شبــــــــــ بخاطر موندنی

حرف قشنگ اون شبا تو عشق اول منیــــــــ

گذشته های عشقـــــــــ ما هر روز و شب بیادمه

تو خلوت فاصله ها سکوت تو فریادمهـــــــ

بیادته اون شب دلت شکسته بود و بی پناهــــــــــ

نشسته بودیمــــ من وتو به زیر چتر نور ماه

بیادمه اون شب چشاتـــــــــــ مثل گل بارون زده

به چشم من زل زدو گفت تو قلبتو به من بدهــــــ

تو قصه هات پر از غمه روز خوشت خیلیــــــــــــــ کمه

حتی نباشی نازنین دوست دارم یه عالمهـــــــــ

 

دوستتــــــــــــ دارمـــــــــــ

 

قبل رفتن مثل اشکات از چشات افتادمــــــــــــ انگار


اما طاقت نیاوردی واسه یــــــــــــــــــــ خدانگهدار

ناچارم منم مثه تو انگار این قسمت نمیـــــــــــــ خواد

اینو قول بده عزیزمـــــــــــــــــــ منو هرگز نبر از یاد
 
دستتو از دستم آروم قبلــــــــــ رفتن جدا کردیــــــــــــ

اینو باورم نمیشه که قراره برنگردیــــــــــــــــــ

دور شدی ازمــــــــ گذشتی بی خداحافظو سادهـــــــــــ

اشکای من رویــــــــــــ گونه ام می باریدن بی ارادهــــــــــــــ
 

 

 دختر جنوبی

پ .ن: برا کی میـ نویسمـ برا کسی که باید باشد و نیستـ اینم جواب خیلیا که ازم سوالشو پرسیدن

 آرزو میکنم که هیچکس درد منو نکشه ..........با اینکه از خداحافظی میترسم ولی باید اقرار کرد

که هیچ چیزی ماندنی نیست خداحافظ



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 11:1 ::  نويسنده : فریبا

 

زدیـ زیر همه حرفاتـ به اینـ ویرونیـ  افتادمـ دلمـ رو دستـ منـ مونده مگه میریـ تو از یادمـ ...

 

خواسته هاتـ نخواسته هامـ بودیـ و نخواستیـ یه روز خوشـ ببینمـ....

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:59 ::  نويسنده : فریبا

دلمان که میگیرد تاوان لحظه هایست که دل میبندیم

 

 

 

خدایا هرگز کسی را به انچه قسمتش نیست عادت نده...

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:53 ::  نويسنده : فریبا

 

هوای چشام بدجوری ابریه دلم تنگه و غرق بی صبریه. چه حس غریبی چه بدحالیه که هستی

ولی جای تو خالیه. خودش رو یکی جای تو جا زده . یکی که نمیفهمه حالم بده . یکی که

فکرش اینه بره . 

نه دل داره نه غصه نه خاطره. می خواد که نبودش رو حاشا کنم. بره من بشینم تماشا کنم.

 

 نمیفهمه که خیلی زود میشه دیر. همش میگه دنیارو جدی نگیر. یکی جای تو این روزا با منه

 

 که سرده نگاش . جنسش از آهنه . که نسبت به اسمم لباش بی حسه. دلم کی دوباره به تو

میرسه...



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:52 ::  نويسنده : فریبا


 

پا گذاشتم تو اتاقت بگیرم دست تورو پیدا کردم پیرهن خیس شده از اشک تو رو

 

 

 

وقتی اشکاتو رو عکسای خودم میدیدم دونه دونه اشکاتو با گریه میبوسیدم

 

 

 

 

 

 

 

 

بی خداحافظی رفتی  و بریدی این دلم رو تو به ویرونی کشوندی

 

  

بی خداحافظی رفتی و گذاشتی این خیالو که یه روزی بر میگردی

 

 

 

 

وقتی با چشمای گریون تو از اینجا رفتی تازه فهمیدم عزیزم که تو عاشق هستی

 

 

 

 

دل بریدن از دلت از همیشه سخت تر بود اخه جنس عشق تو از عشق من بهتر بود

 

 

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:48 ::  نويسنده : فریبا

 

 

یادته میگفتیـ هیچـ وقتـ نمیـ خوامـ اشکایـ تو بریزه قطره هایـ گونه اتـ همیشه واسمـ عزیزه

 

 

 

حالا تو کجایـ اینـ بار ببینیـ دلمـ گرفته ببینیـ نیستیـ چه جوریـ زندگیمو غمـ گرفته

 

 

 

قطره قطره دارمـ ابـ میشمـ و میـ سوزمـ و نیستیـ

 

هفته هفته ها میرنـ چشمـ به در میـ دوزمـ و نیستیـ

 

 

با هر ثانیه از حسرتـ میمیرمـ یاد شونه هایـ گرمتـ هیچـ وقتـ از یادمـ نمیره

 

 

 منو خاطراتـ با تو بودنـ و هر شبـ بیداریـ منو اونـ لحظه ایـ که گفتیـ دیگه دوستمـ نداریـ

 که میـ دونستیـ یکـ لحظه نباشیـ منـ میمیرمـ چرا تو میریـ و منـ دستامو تویـ حسرتـ میزاریـ

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:47 ::  نويسنده : فریبا

شما یادتونـ نمیاد

 

اما یهـ زمانیـ منمـ میـ خندیدمـ ...

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:46 ::  نويسنده : فریبا


آدمـیــزاد....


غـُــرورَش را خیلـی دوستـــــ دارد،


اگـر داشتــه بـاشــد، آن را از او نگیـــریــد...


حتــّی بـه امانتـــ نبــریـــد...


ضــربــه‌ای هــم نَـزَنـیــدش،


چــه رسـَـد به شـکسـتـَـن یـا لـِـه کــردن!


آدمـــی غـُــرورَش را خیلـی زیــاد،


شـایــد بیـشتـَـر از تــمـام ِداشـتـه‌هـایـَش، دوستـــ مـی‌دارد؛


حـالـا ببیــن اگــر خــودَش، غــرورَش را بــه خـاطــر ِ تـ ?ــو، نـادیـده بگیــرد،

چـه قــَدر دوستتــــ دارد!


 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:45 ::  نويسنده : فریبا

خدایا



مرا ببخش! اگر گاهی طاقتم تمام میشود



وبا دهانی بسته ،



به لهجه اشکها صدایت میکنم...!



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:44 ::  نويسنده : فریبا

گـــــــــاهــــــــی بایــــــد مانـــــــــد و تـــحـــــــــمــل کـــــرد . . .



شــــــایـــــد لــازمــ باشـــــــد



اِحســـــاســــمـــــــــان را نســـبــت بــه آدمــ هــا فـــرامــــوش کنیـــــــــــمـ ـ ـ


نــه خـــودِ آنـــهـــا را . . . . .



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : فریبا

مـ‌یـ خـ‌وآهـَ‌مـْ تـَ‌نــَ‌مـْ رآ بـ‌ه مـَ‌رگــْ بـ‌فـ‌روشــَ‌مـْ


تـآ لـَ‌حـ‌ظـ‌هـ ایـ دَر آغـ‌وشــَ‌شْ آرآمـْ بـ‌گـ‌یـ‌رمـْ



وَ بـ‌رآیــِ هـَ‌مـ‌یـ‌شـ‌ه بـ‌خــ‌وآبــَ‌مـْ

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : فریبا

دوبـــــاره دیــــ❤ــــدنــــت . . .



ایــــن تخـــ❤ـــــت خـواب را وارونـــــه خواهـــــم خوابیــــــد!



خیانــــت اســــت به تـــــ❤ــــو ..



ســـــر بر ڪنار "خیالـــ❤ـــت" گذاشـــــتن !



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:41 ::  نويسنده : فریبا

در زندگـﮯ بـرآﮮ هر آدمـﮯ !

از یـڪ روز،

از یـڪ جــآ،

از یـڪ نفـر،

بـہ بعـد...!

دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود:

دلتنگـﮯ...!



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:40 ::  نويسنده : فریبا


نـَـہ اینڪہ حَرفے بَرای گـُفتـَـטּ نــَבاشتـہ باشَم


نـَـہ اینڪہ واژه اے مُناسبِ گــُفتَــטּ نـَבارم


سُڪوت ڪَرבم نـَہ بــِہ خاطِر خوבم...

آرے...

مَــטּ سُڪوت ڪَرבه اَم......


بخاطِر تو

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:38 ::  نويسنده : فریبا

بــه بـــــودن هـــا ، دیـــر عـــادتـــ کن... !


و بــه نبــودن هـا ، زود ...!


آدم هــا ، نـبودن را بهـتر بلـدنـــد !!

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:37 ::  نويسنده : فریبا

مرگ من انقده اتیشم نزن اینقد نگو از این به بعد نه تو نه من


چقدر به این دلم بگم طاقت بیار تو رو خدا انقد بلا سرم نیار


مرگ من نگو نمیخوای بمونی تو رو خدا دیگه نگو نمیتونی


یه کم نگا بکن به حال و روز من نگو که حالو روزمو نمیدونی

 



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:36 ::  نويسنده : فریبا

آنهایی كه رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند

نمی دانند كه پائیزهمان بهار است كه عاشق شده!



جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:34 ::  نويسنده : فریبا

پشتـ پا به رسمـ دنیا زد و رفتـ .....



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 17:2 ::  نويسنده : فریبا

elahi


 



آذر 1393 مرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشتهای یک عاشق تنها مانده از................... و آدرس too123.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
 
 
 
دانلود آهنگ جدید - دانلود آهنگ جدید,دانلود اهنگ

دریافت کد :: صداياب