Romans |
|||
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:8 :: نويسنده : فریبا
دوباره دلم هوای نوشتن کرد..دوباره دلم خواست تا بنویسم تا شاید کمی از بغض این دلم کم بشه..البته امروز ناراحت نیستم اتفاقا بر عکس خیلیم خوشحالم و هزاران هزار بار و حتی خیلی خیلی بیشتر خدا رو شکر میکنم که بازم مثل همیشه هوامو داشته و مثل همیشه یهویی خوشحالم کرد..این احساسو دوست دارم چون هم احساسی که خدا حواسش بهم هستو دعاهامو وقتی که انتظار ندارم برآورده می کنه و اینجور بی نهایت خوشحالم میکنه هم حس...خیلی وقت بود نمیدونم چند وقتو چند روز انقدر از گذر این روزا ناراحت بودم که حسابش دستم نیست که چند روز اما انقدر میدونم که ماهها گذشت و من هر روز دلم بی قرارتر میشد و هر روز ناراحت تر...اما این روزا فقط میگذشت یه وقتی به خودم اومدم دیدم ماههاست که گذشته و فقط گذشته...گاهی فک میکردم دیگه دعاهام فایده نداره و وقتی به روزایی که مونده بود روزایی که ازش وحشت دارم فکر میکردم خودم رو یه شکست خورده ی بدبخت میدیدم که باز هم اشتباه کرد و راهش رو غلط رفت اما هر چی فکر میکردم نمیدونستم کجای کارم اشتباست کجای راهو اشتباه رفتم ..اما حالا خوشحالم بعد این همه غصه.... نظرات شما عزیزان:
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|