Romans |
|||
چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 20:28 :: نويسنده : فریبا
*نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» نویسنده جوان گفت: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هرکدام از ما برای چیزی می نویسیم که نداریم.»
*دو نفر داشتن با هم خالی می بستن. اولی گفت 40 سال پیش ساعت بابام تو همین رود افتاد! دیروز بعد این همه مدت رفتیم غواصی پیداش کردیم سالم بود! دومی گفت بابای من 40 سال پیش افتاد تو همین رود، دیروز دیدیم اومد خونه سالم سالم بود! اولی گفت تو این مدت او زیر چی کار می کرد؟ گفت: ساعت بابای تو رو کوک می کرد.
*بنده خدا می ره امتحان گواهی نامه بده. چندبار رد میشه. بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره. می گه گواهی نامه! اون هم میگه دادین که می خواین؟
*دوتا جمله خفن دارم نه حسین پناهی گردن میگیره نه دکتر شریعتی! موندم چیکارش بکنم!
*از این طرح هزاران لبخند که هیچی به ما نرسید. حالا اگه یه طرح هزاران فحش بذاره من یه نفری همه رو برنده میشم! *چه لحظه باشکوهی بود. اون لحظه... وقتی معلم می بردمون پای تخته تا ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد...!
*مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید: می تونم بهت اعتماد کنم؟! در تاریخ حتی یک مورد هم جواب منفی ثبت نشده!
*تا حالا دقت کردین وقتی یه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودش دیده می کنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون می کننه که انگار خودش فیلم رو ساخته؟!
نظرات شما عزیزان:
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|